جدول جو
جدول جو

معنی فیل قدم - جستجوی لغت در جدول جو

فیل قدم
(قَ دَ)
پیل قدم. (فرهنگ فارسی معین). پیل گام. که چون فیل راه رود و چون فیل گام نهد
لغت نامه دهخدا
فیل قدم
پیلگام
تصویری از فیل قدم
تصویر فیل قدم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش قدم
تصویر پیش قدم
کسی که جلوتر از دیگری به راهی برود یا به کاری اقدام کند، پیش گام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخ قدم
تصویر فرخ قدم
خوش قدم، ویژگی کسی که قدمش میمون و مبارک است
نیک پی، خجسته پی، فرّخ پی، سپیدپا، فرخنده پی، پی سفید، پی خجسته
فرهنگ فارسی عمید
(قَ دَ)
مقدم. سابق. که پیش قدمی کند. که نخست بکاری درآید. که در کارها مقدم باشد، آنکه بر دیگران سابقۀ دوستی و خدمتگزاری دارد، در اصطلاح علم فتوت از علوم تصوف، در فارسی مترادف کبیر که او را شیخ و پدر نیز گویند. بزرگ قوم. رأس الحزب
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ)
مرکّب از: بی + قدم، بیگام.
- دم بی قدم، گفتار بدون کردار. سخن بی عمل. حرف بدون اقدام:
بمعنی توان کرد دعوی درست
دم بی قدم تکیه گاهیست سست.
سعدی.
، لاکتاب. بی دین. مشرک، در تداول عامه و لوطیان، دشنام گونه ای است بمعنی کافر، بی دین. (یادداشت مؤلف)، رجوع به کتاب شود
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ)
که قدمی چون میخ کوفته بر جایی پا بر جای دارد، کسی که نمی تواند حرکت کند. (یادداشت لغت نامه) ، لنگ و پاشکسته که نمی تواند راه رود. (ناظم الاطباء). کسی را گویند که پاشکسته به کنجی نشسته باشد و به جایی نرود. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
پیل شرم. (فرهنگ فارسی معین). زنی که شرم بزرگ دارد
لغت نامه دهخدا
پیل فام، (فرهنگ فارسی معین)، پیل رنگ، فیل رنگ، پیلگون
لغت نامه دهخدا
(لَ وَ)
دهی است از دهستان ییلاقی بخش رامسر شهرستان شهسوار که دارای 175 تن سکنه است. آب آن از چشمه سارها و محصول عمده اش غله و گردو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
پیل دل. (فرهنگ فارسی معین). شجاع. دلیر. قویدل
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ)
پیل گام. که چون فیل تواند گام برداشت. که چون فیل قدم بردارد. که مانند فیل براه رود:
برق جه، بادگذر، یوزدو و کوه قرار
شیردل، پیل قدم، گورتک، آهوپرواز.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از میخ قدم
تصویر میخ قدم
کسی که پایش شکسته و نتواند بجایی رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش قدم
تصویر پیش قدم
کسی که زود تر از دیگران بکاری اقدام کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلقدم
تصویر پیلقدم
پیلگام
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چون فیل گام تواند برداشت کسی که مانند فیل راه رود پیل گام: برق جه باد گذر یوز دو و کوه قرار شیر دل پیل قدم گورتک آهو پرواز. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش قدم
تصویر پیش قدم
((قَ دَ))
آن که پیش از دیگران به کاری دست بزند
فرهنگ فارسی معین